در تداول عامه، افتادن اسب و استر و جز آن به سینه بر زمین. افتادن اسب و سایر ستور و این عیبی است. قسمی سقوط اسب و استر. قسمی سکندری خوردن اسب و استر. افتادن اسب از سوی مقابل بر زانو. (یادداشت مؤلف)
در تداول عامه، افتادن اسب و استر و جز آن به سینه بر زمین. افتادن اسب و سایر ستور و این عیبی است. قسمی سقوط اسب و استر. قسمی سکندری خوردن اسب و استر. افتادن اسب از سوی مقابل بر زانو. (یادداشت مؤلف)
حجاب داشتن (زنان مسلمه). پوشیدن روی با چادر یا روبند یا نقاب به رسم مسلمانان. در حجاب بودن. پوشیدن زن چهره را از مردان نامحرم. حجاب کردن زن. پرده کردن زن. حجاب چون زنان مسلم داشتن. (از یادداشت مؤلف) ، پوشیدن رخ از شرم و حیاء و محجوب شدن. (آنندراج). پوشیدن رو. (غیاث اللغات) : دیدم به جانبش ز حیا روی خود گرفت مردی گمان نداشت که از وی نهان شود. وحید (از آنندراج). - روی کسی گرفتن، کنایه از قبول سؤال کردن و روی او نگه داشتن. (آنندراج) : آخر گرفت از ما آن روی دلگشا را از ما گرفت او را نگرفت روی ما را. محسن تأثیر (از آنندراج). - ، تسخیر کردن. (آنندراج) : چون زلف روی ماه لقایی گرفته ایم بر پای او فتاده و جانی گرفته ایم. مفید بلخی (از آنندراج)
حجاب داشتن (زنان مسلمه). پوشیدن روی با چادر یا روبند یا نقاب به رسم مسلمانان. در حجاب بودن. پوشیدن زن چهره را از مردان نامحرم. حجاب کردن زن. پرده کردن زن. حجاب چون زنان مسلم داشتن. (از یادداشت مؤلف) ، پوشیدن رخ از شرم و حیاء و محجوب شدن. (آنندراج). پوشیدن رو. (غیاث اللغات) : دیدم به جانبش ز حیا روی خود گرفت مردی گمان نداشت که از وی نهان شود. وحید (از آنندراج). - روی کسی گرفتن، کنایه از قبول سؤال کردن و روی او نگه داشتن. (آنندراج) : آخر گرفت از ما آن روی دلگشا را از ما گرفت او را نگرفت روی ما را. محسن تأثیر (از آنندراج). - ، تسخیر کردن. (آنندراج) : چون زلف روی ماه لقایی گرفته ایم بر پای او فتاده و جانی گرفته ایم. مفید بلخی (از آنندراج)